تابستان که تمام میشود، طبیعت کم کم شروع به از دست دادن تازگی خود میکند، برگ درختان میریزد و آنهایی هم که بر درخت میمانند، زرد و قرمز میشوند. رنگ سبز درختان و گیاهان که نماد زندگی طبیعت است، کم کم از بین میرود.
ماه پاییز به همین شکل ادامه پیدا میکند و بعد از سه ماه به شبی میرسد که میگویند بلندترین شب سال است. این شب آخرین شب پاییز است و شب یلدا نام دارد.
شب یلدا انگار میخواهد به ما بگوید که شما انسانها مانند طبیعت به خواب نروید. شاید آن یک دقیقهای که شب یلدا طولانیتر از شبهای دیگر است، نماد و نشانهای است برای انسانها که به خواب زمستانی نروند.
که در سرما و سوز و سردی هوا و حتی زمانه شان بیدار باشند و در کنار هم. شاید جشن گرفتن آن یک دقیقهی شب یلدا، به معنای این است که در سرما و سردی روزگار، همدیگر را فراموش نکنیم و در کنار هم بمانیم.
البته میدانم که این ها همه تصورات و حدسیات من هستند، اما خب شاید انشا در مورد شب یلدا باید در مورد تصورات و برداشتهای من از این جشن قدیمی ایرانی باشد.
تاج لطفاً 😍💜